
دوباره رسیدی
دوباره از میان مه رسیدی
دوباره سرزمینم را دریای اشک کردی
دوباره امدی
دوباره با ان نگاه های غریبت
داغ به دل ما زدی
دوباره کوچه ها تنهایند
دوباره انهایی که درخودند
اسیر غم فردایند
دوباره اشک هایت را بر سرمان میریزی
دوباره بادی همچو سیلی
به صورتمان میزنی
فرزندان سرزمینم را
به عمق اندوه میبری
ای پاییز
ای تو سلطان ان 3 فصل
گر هم اندوه و غم بیاوری
باز به تکرار دوستت دارم
در فصل تو راه را یافتم
جامه ی عشق را با کمک تو بافتم
گر با خودت کولباری ز غم هم بیاوری
باز به تکرار دوستت دارم
شعر:پاییز
شاعر:حقیقت
شب پاییز 91
نظرات شما عزیزان:
|